به گزارش سینماپرس، آقای حکایتی ما را یادِ قصههای کودکانهمان میاندازد، قصهگویی که امروز پا به ۷۰ سالگی گذاشته است اما هنوز که با او صحبت میکنیم صدایش همان زنگِ طراوات و شادابی و آرامشِ گذشته را دارد. هنوز هم گاهی به برنامههای تلویزیونی میآید مجریان از او میخواهند تورقی کند و حکایت و داستانی برای بینندگان بخواند. چون این کار را مثلِ بازیگری روی صحنه تئاتر و تلویزیون به خوبی میشناسد.
چه روزی که با "اتتلو" روی صحنه تئاتر برود، چه موقعی که در سریال داستانی "گرگها" داود میرباقری و یا نقش "بنیزید" مختارنامه نقشآفرینی کند و یا حتی با لحن و آوای قصهگویی او را به نام "آقای حکایتی" به یاد میآوریم. نام این هنرمند متعهد و ارزشمندِ دنیای هنر، بهرام شاهمحمدلو است که در ۲۵ آذرماه ۱۳۲۹ در تهران بهدنیا آمد.
چرا این رسمِ زمانه زیبا برای کودکان امروز تکرار نمیشود؟
شاهمحمدلو یکی از تشکیل دهندگان اولین گروه مرکز حرفهای تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۵۰ بود، در سال ۱۳۵۲ تحصیلاتش را در رشته هنرهای نمایشی دانشکده هنرهای زیبا به پایان برده است. در میان آثار تلویزیونیاش علاوه بر مجموعه معروف "آقای حکایتی"، مردم او را بیشتر از نقش هامون "گرگها" داود میرباقری با "بنیزید" مختارنامه میشناسند.
تئاتریها هم او را با ایفای نقش در نمایش افرا در سال ۱۳۸۶ و شرکت در نمایش دو لیتر در دو لیتر صلح در سال ۱۳۹۱ یاد میکنند. البته کارنامهاش خیلی پُربار است و به تعبیر بسیاری از همکارانش بسیار خاطرانگیز. گوشه گوشه کارهایش نوستالژی است و نکتهای را به یادِ خیلیها میاندازد که چرا دیگر کسی مثلِ آن روزها برای کودکان قصه نمیگوید؟ چرا این رسمِ زمانه زیبا برای کودکان امروز تکرار نمیشود؟ بسیاری از کودکان آن روز و جوانان امروز، لحن و آوایِ خاطرانگیز "آقای حکایتی" را به یاد میآورند اما چرا نباید چنین کاراکترهایی برای امروز کودکان هم پرورش پیدا کنند؟
تلویزیون به قصهگویی نیاز دارد
تلویزیون نیاز دارد به جای این همه پخشِ انیمیشنهای خارجی با الگوهای دور از فرهنگ و سبک زندگی خانوادههای ایرانی، قدری به سراغ اصالتهای فرهنگی غنی خودش برود. کاراکترهایی مثل "آقای حکایتی" ما را یادِ سنتهای قدیمی برنامهسازیمان میاندازد که در زمانِ خودش چقدر کاربردی بود و امروز چقدر از آن اصالتها دور شدهایم.
این همان نکتهای است که مغفول مانده و باید به آن توجه کرد. شاید در سالروز تولد بهرام شاهمحمدلو مرور خاطرات او روی آنتن تلویزیون و کارنامه درخشانش، مدیران تلویزیون را به این فکر بیندازد که قدری از پیشه او برای پرورش نسلِ امروز بهره ببرند. پیش از این بهرام شاهمحمدلو به این فراموشی قصهگویی اشاره کرده بود؛ وقتی که میگفت: "به قصهگویی بها داده نشد و کم کم قصهگویی و عادت شنیدن قصه در بچهها از میان رفته است. "
آقای حکایتی هنوز برنامه محبوب صداوسیما
یکی از نکاتی که بسیاری از همکارانِ "شاه محمدلو" به آن اعتقاد دارند این است که برنامه "آقای حکایتی" حدود ۳۰ سال پیش از صداوسیما پخش شده است اما هنوز هم هرکجا از تأثیرگذاری قصهها صحبت میشود نام این برنامه تلویزیونی به میان میآید. قصهگویی نه تنها برای کودکان بلکه برای بزرگسالان هم شیرین و لذتبخش است. تلویزیون میتواند با ساختِ کاراکترهای قصهگویی جذاب و دلچسب برای بچهها، آموزههای فرهنگی و اخلاقی و انسانی، اطلاعات تاریخی و حتی مهارتهای زندگی را بهتر انتقال دهد.
نکتهای که هنوز هم بهرام شاهمحمدلو به آن تأکید دارد و آن این است که "تمام مردم در هر رده سنی به شدت احتیاج به شنیدن قصه دارند. " همانطور که بسیاری اعتقاد دارند چنانچه قصهگویی با روش درست در مسیر رشد و تعالی ذهن و روان و تخیّل و تجارب زندگی کودک باشد، میتواند در شرایط کمبود یا نبود ابزار و وسایل کمک آموزشی و رسانهای جبران عملکرد مثبت همه اینها را کرده و کودک را به سمت تعادل و کسب تجارب بیشتر هدایت کند.
کرونا بیماری نامرد و بدجنسی است
وقتی با او تماس میگیریم مثلِ همیشه با آن زنگِ صدایِ دوستانهاش احوالِ ما را میپرسد. از او میپرسیم این روزها چه کار میکنید و در زادروزتان چه نکته و یا توصیهای دارید؟ به تسنیم میگوید: "شاید الان تنها توصیهام مواظبت در برابر این بیماری نامرد و بدجنس باشد. انگار این بیماری ابعاد دیگری هم دارد که روز به روز خودش را نشان میدهد و خیلی باید مواظبت کرد؛ این حرف اصلیام است. "
آقای شاهمحمدی کار جدیدی ندارید؟ مخاطب دلتنگِ آقای حکایتی است؛ به این سؤال هم چنین پاسخ میدهد: انشاءالله دلتنگیشان را پُر میکنیم. بخشی از این غیبت به کرونا برمیگردد و بخشی هم کار است. همه مردم ایران برایم عزیزند؛ ما هم خودمان را در قرنطینه با کارهای متفرقه مشغول کردهایم تا جبران بیرون نرفتنها را کرده باشیم.
چرا سرمایه بزرگی مثل "آقای حکایتی" فراموش شد؟
یادمان نرفته در کنار همه مشغولیتها، همه منتظر بودیم تا با ترانه "زیر گنبد کبود، بلند بلند بخوانیم"، برنامه "آقای حکایتی" شروع شود. سری اول این برنامه در سال ۱۳۶۶ و سری دوم در سال ۱۳۷۴ ساخته شد. این برنامه در فضای یک فروشگاه با نام فروشگاه قصه (در سری بعدی بازار قصه) اجرا میشد. در این برنامه با یک قصه، موضوعی بیان میشد و وظیفه بعدی برعهده بازیگران بود که به نحوی موضوع را بسط بدهند و مسئلهای که در داستان ایجاد شده بود را با کمک آقای حکایتی حل کنند.
یکی از نکاتی که مشخص نیست حفظ و تقویت شخصیتها و یا بِرندهای شناسنامهداری است که بعد از مدتی در تلویزیون فراموش میشوند که یکی از آنها که در دلِ خود تلویزیون شکل گرفت، "آقای حکایتی" بود که برخلاف محبوبیت بالا، چنین سرمایهای آرامآرام به فراموشی سپرده شد. احتمالاً او هم نتوانسته در این سالها کاری را با تلویزیون شروع کند؛ چون این روزها تلویزیون به قدیمیهای این عرصه یک جملهای را میگوید: "بودجه نداریم، اسپانسر بیاورید! "- عبارتی که بسیاری از کاربلدهای تلویزیون بارها در گفتوگوهایشان به آن اشاره کردهاند.
امروز روز پژوهش هم نامگذاری شده، چقدر خوب است این نکته را هم یادآوری کنیم تلویزیون درگیرِ کارهای عجلهای شده و همین امر هم باعث شده جایگاه تحقیق و پژوهش متزلزل شود و حتماً کارهای کودکانه برای ماندگاری نیاز به پژوهش دارند. مقولههای روانشناختی و مهارتآموزی که گرفتارِ توصیههای مستقیم کلیشهای شده و حتماً کسانی مثل "بهرام شاهمحمدلو" هم عادت به تولید کارهای بزن دررویی ندارند.
ارسال نظر